چقدر اسم خوش مزه ای دارد این کتاب! «چایت را من شیرین می کنم»… اسم از این گرم تر و دلچست تر و خوش عطرتر هم می شود؟
سرم خیلی شلوغ بود و فکر نمیکردم خواندن این رمانِ تازه از تنور درآمده را اینقدر زود و با اشتیاق تمام کنم، سه روزه!
اما نمی شد سارا را نخواند و آرام گرفت! تعلیق و کشش ماجرا فوق العاده بود. گره های پی در پی و پیچ و خم های دلهره آور، غافلگیری های متعدد، توصیفات درخشان و قلمی ماهرانه سرگذشتِ پر فراز و نشیب سارا را به داستانی خواندنی تبدیل کرده بود.
کتاب چایت را من شیرین می کنم رمانی موفق درباره ی داعش و مدافعان حرم در بستری عاشقانه، یا به تعبیری دیگر عاشقانه ای در هم تنیده با مسائل روز دنیاست.
خانم بلنددوست در اولین تجربه ی داستان نویسی اش با نگاهی قابل ستایش سراغ سوژه ای جذاب و به شدت مورد نیاز جامعه رفته و باید گفت که به خوبی هم از پس دشواری های کار برآمده است.
سارا راوی داستان کتاب چایت را من شیرین می کنم معرفی خودش را در همان جملات آغازین کتاب اینطور شروع می کند:
“پدرم سمپات سازمان مجاهدین خلق بود. بعد از کشته شدن تنها برادرش در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و شکست سخت سازمان، ایران برایش جهنم شد…”
در نتیجه دست زن و بچه را گرفت و از ایران رفت. سارا و برادرش دانیال متولد ایران بودند، اما از همان خردسالی پرت شدند وسط یک زندگی آلمانی و با قواره های آنجا قد کشیدند. بی آرامش، بی صفا و بی رونق، زیر سایه ی خروار خروار فحاشی و مشت و لگد پدری سازمان زده و مادری که کاری از دستش برنمی آمد. تنها دلخوشی سارا در تمام آن زندگی نابسامان، عشق بی انتهایش به دانیال بود. برادری که مهربانی هایش یگانه پناه سرگردانی های سارا به حساب می آمد.
او برادرش را دیوانه وار میپرسید. تا اینکه تقویم زندگی اش به بیست سالگی رسید و طوفانی باورنکردنی دنیایش را زیر و رو کرد. دانیال عوض شد، دوست نداشتنی شد، مدتی رفتارهایش به واقع غیرقابل درک بود و سرانجام ناپدید شد و هیچ ردی هم به جا نگذاشت! از آن به بعد تنها دلیل نفس کشیدن سارا تلاش برای یافتن گمشده اش بود. برادری که بی او زندگی معنا نداشت و حالا رفته بود تا زندگی های بی شماری را بگیرد. چه کسی می دانست دانیالِ سارا کجاست؟
برچسب: رمان ایرانی رمان پرطرفدار رمان عاشقانه
نقد و بررسیها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.