کتاب سال بلوا نوشته عباس معروفی به صورت اول شخص در ذهن یک زن به نام – نوشافرین – اتفاق می افتد و شروع آن به گونه ای است که مستقیما داخل داستان پرت می شویم.
یعنی نویسنده در ابتدای کتاب سراغ حاشیه نمی رود و خواننده را مستقیم وارد اصل داستان می کند. در ادامه به مرور ذهنیت ها و شخصیت های کتاب سال بلوا و کلیت داستان برایمان مشخص می شود.
کتاب سال بلوا حاوی خاطراتی است که در ذهن نوشافرین مرور می شود.
نوشا دختر سرهنگ نیلوفری است. سرهنگی که برای پیمودن پله های ترقی به سنگسر (مکانی که داستان کتاب در آن اتفاق می افتد) آمده است و تصمیم دارد آینده ای باشکوه برای دخترش رقم بزند اما…
اما نوشا عاشق کوزه گری غریب می شود و تمام وجودش را تقدیم او می کند، با این حال تقدیر، تصمیم دیگری برای نوشا گرفته است و…
کتاب سال بلوا در هفت شب اتفاق می افتد. هفت شب که از دید اول شخص (نوشافرین) و سوم شخص (خود نویسنده) روایت می شود.
پشت جلد کتاب سال بلوا نوشته عباس معروفی
” گفتم آب، و ساعت لنگری مان گفت: دنگ دنگ دنگ.”
فاصلهها از میان برداشته شدهاند و حال و گذشته در هم آمیخته اند: حسینای مسحور شده با زلفی آشفته ایستاده است، اما نه بر پلههای شهرداری که در ذهن نوش آفرین؛ دکتر معصوم طناب دار حسینا را میبافد و با قنداق موزر به مغز نوش آفرین می کوبد؛ سرهنگ در پی پیمودن پلههای ترقی از شیراز به سنگسر می افتد؛ ملکووم آلمانی در کار ساختن یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافر قلعه است؛ و سروان خسروی در پی آن است که همه کوچههای شهر به خیابان خسروی ختم شوند.
اما همه یک داغ به پیشانی دارند؛ همان که سال بلوا را آغاز میکند. همان که همه ناچار به انتخابش بودهاند. و مقصر کیست وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست؟
برچسب: رمان ایرانی رمان پرطرفدار رمان عاشقانه
نقد و بررسیها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.